این زن برای هیچ کس آسان نمی میرد....


فقط به خاطر تنها عشقم ...

از یه دنیای دیگه قصه ها گفتی برام... بهترین روزای عمرم با توئه...

 

 

              این زن برای هیچ کس آسان نمی میرد...        

می گردم اما نیست.اما نیست

جز تو برای هیچ کس در قلب من جا نیست    

می گردم اما چون تو می خواهی.تو می گویی

آیینه ام من.جز خودت چیزی نمی جویی     

می گردم اما جستجوی شیشه در آب است

نوری که می بینم فقط تصویر مهتاب است   

می گردم و هی اشک می ریزم.چه می خواهی؟

با رفتنت از درد من چیزی نمی کاهی   

  من تازه پیدا کرده ام خود را در آغوشت

گم می شوم در حس گرم تن پوشت    

تو می نوازی با سر انگشتت لبانم را

می آوری روی لبانم با بوسه جانم را     

جز تو کسی این گونه دستم را نمی گیرد

این زن برای هیچ کس جز تو آسان نمی میرد..     

روح و تنم را بسترت کردم.گناهی نیست 

از من به هر جا جز تمنای تو راهی نیست    

می خواهمت قدر همه پس کوچه ها.......سیگار

با هم قدم......باهر قدم.......دیوارها.......دیوار    

  می دزدم از چشمان تو تار نگاهم را

شاید کمی عادت کنم بی نور راهم را !!!!!!!   

عادت نخواهم کرد....این تمرین اجباری ست..

حتی خودت هم خوب می دانی.می دانی  

خود آزاری ست

می ترسم از روزی که پیدایش شود عقلم   

روی زبان هاشان بیفتد عاقبت نقلم

آن روز من می مانم و دنیای رسوایی آن روز    

آیا باز در رویایم به سراغم می آیی؟؟

 

 

 

 دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:

او یقینا پی معشوق خودش می آید

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

      مطمئنا که پشیمان شده بر می گردد

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز..........

 

 

 

        

   پرم از خاطرات تو همونایی که می دونی...     

           

 

     

 فاصله ها هیچ گاه حریف خاطره ها نیستند...

 

 

 

 

 

 

 

دلم لک زده برای یک عاشقانه ی آرام...

که مرا بنشانی بر روی پاهایت

بگذاری گله کنم از این همه کابوس هایی که

چشم تو را دور دیده اند...

دلتنگی را بهانه کنم...

سرم را پنهان کنم در گودی گلویت و تمام ریه ام را 

پر کنم از عطر مردانه ات...

 

 

 

 



+نوشته شده در یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:56 AMتوسط پلاریس | | نظر دهید